روزگاری نماز خواندن مایه‌ی آبروریزی بود!

قبل از پیروزی انقلاب در دوران طاغوت، اگر توی یک جمعی – که مثلاً داشتند با همدیگر توی خیابان راه میرفتند، یا توی فرودگاه منتظر پرواز بودند، یا مثلاً یک گوشه‌ای از دانشگاه گیر افتاده بودند – یکی‌شان میخواست نماز بخواند، این قدر این کار غیر مأنوس بود که آن کسانی که همراهش بودند میگفتند: […]

قبل از پیروزی انقلاب در دوران طاغوت، اگر توی یک جمعی – که مثلاً داشتند با همدیگر توی خیابان راه میرفتند، یا توی فرودگاه منتظر پرواز بودند، یا مثلاً یک گوشه‌ای از دانشگاه گیر افتاده بودند – یکی‌شان میخواست نماز بخواند، این قدر این کار غیر مأنوس بود که آن کسانی که همراهش بودند میگفتند: نماز میخوانی!؟ آبروی ما رفت! نماز خواندن مایه‌ی آبرو ریزی بود! این بود؛ شما جوانها آن روزها را ندیده‌اید؛ ما دیده‌ایم. اگر یک جوان نمازخوانی در یک منطقه‌ی جلوی چشم و یک مرکز عمومی، میایستاد نماز میخواند، رفقایش خجالت میکشیدند و میگفتند آبروی ما را بردی. اگر در یک اجتماع عمومی – که بنا بود چند نفر سخنرانی کنند – سخنران، اول سخنرانی میگفت بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، رفقایش خجالت میکشیدند و سرشان را پائین می‌انداختند!

 

تصاویر جهت دانلود

تصویر کم حجم
https://mobinonline.ir/?p=49144 کپی