دخترها! خیابان را قشنگ نکنید!

برای بسیاری از مشاهده کنندگان و اهل تفکر درباره حجاب و اتفاقاتی که این روزها می افتد، آن قدر همه چیز شلوغ و پرسرعت است که انگار نمی توان ضرباهنگ موضوعات را کند کرد، تامل کرد و سخن گفت. اینکه آنقدر همهمه در موضوع حجاب هست که دیگر جایی برای گفت و گو نمی ماند، […]

برای بسیاری از مشاهده کنندگان و اهل تفکر درباره حجاب و اتفاقاتی که این روزها می افتد، آن قدر همه چیز شلوغ و پرسرعت است که انگار نمی توان ضرباهنگ موضوعات را کند کرد، تامل کرد و سخن گفت. اینکه آنقدر همهمه در موضوع حجاب هست که دیگر جایی برای گفت و گو نمی ماند، غم انگیزترین اتفاق این روزهاست. با علم به این فقدان، می خواهم درباره یک نکته کوچک بنویسم.

یکی از مسئله ها در گفتگو از حجاب، همیشه این بود که به “انواع بدحجابی ها”  و حالا “بی حجابی ها” توجه نمی شود. البته تا حدی به انواع “دلایل” بی حجابی توجه می شود: اعلام مخالفت سیاسی، خودنمایی جوانانه، بی اعتقادی، آموزش ندیدن… ولی آیا بد/بی حجابی ها خودشان قابل طبقه بندی هستند؟ به نظر من یکی از تقسیم های ممکن در این موضوع، بی/بد حجابی فاخر و بی/بد حجابی معذب است.

بی/بدحجابان فاخر غالبا آدمهای فعاّلی هستند که دچار مشکل بی اعتباری یا بی معنایی یا کمبود اعتماد به نفس نیستند، کم سنّ نیستند، کار و خانواده و علایقشان شکل گرفته و بالغ است و در یک کلمه آدم حسابی اند. ایشان لباسهای ساده و آزاد می پوشند و اصرار دارند که بی حجابی شان، نمایش گرانه نباشد. به عبارت دیگر آنها حالا فقط روسری ندارند. ولی پیش گامی ایشان فضا را برای سایر انواع بی حجابی می گشاید، انواعی که دیگر تا این حد فاخر نیستند. دسته دیگر بد/بی حجابان معذّبها هستند. آنها که احساس می کنند باید لباس های خیلی آراسته ای بپوشند، موهایشان را کراتینه کنند، ریشه های سفیدشده را تند تند رنگ بزنند، دائما موهایشانه را چک می کنند که مرتب باشد و با نگرانی به اطراف خود و نگاه ارزیابان زیبایی و داوران خیابانی نگاه می کنند. من برای این زنها ناراحتم. زنهایی که حس می کنند مخاطب “دخترها خیابان را قشنگ کنید” هستند و باید با صرف انرژی، پول و تلاش فراوان مشغول انجام این وظیفه بی اجر باشند. زنهایی که دائما دستشان به موهایشان است. البته که همینها قبلا دائما در حال مرتب کردن روسری شان بودند ولی همان پوشانندگی اندک، مجالی بود برای فراغت از دغدغه “چه طور به نظر میرسم” . کلیپس هایی که در کسر از ثانیه نصب می شد و سایر مدها در سایه حجاب و در فراغت از چشم ها می گذاشت آدم راه خودش را برود، قضاوت نشود و از همه مهم تر حس نکند مجبور است خیلی مرتب یا زیبا یا “آن طور که در معرض دید بودن، اقتضا می کند” باشد.

شاید روزی این فضا هم کم رنگ تر شود، شاید ما فقط درگیر نوبودگی مسئله هستیم، شاید ما علاقمندان و معتقدان به حجاب در مورد احساس راحتی، خودبودن و آزادی برآمده از حجاب، اغراق می کنیم؛ ولی تا روزی که همه زنها بتوانند با آشکارگی، راحت باشند و خود باشند، من برای بی حجابان معذب ناراحتم. به علاوه نگران دخترهای جوان تری هم هستم که در این فضا وارد می شوند و رشد می کنند. شاید زندگی دهه شصتی من چندان برای یک دختر امروزی، مفید و قابل توصیه نباشد ولی حجاب و آزادی نسبی ما از “دیده شدن و در معرض نگاه بودن” حقیقتا باعث می شد که توان و نیرویمان را صرف ده ها کار دیگر کنیم، آنها که درس خواندند یا ورزش کردند یا حتی به دنبال هنرهای نمایشی رفتند تا به گونه های ماندگارتر و پرفایده برای خودشان و همه دیده شوند و جهان را زیباتر کنند. صرف نظر از همه مواضعمان درباره حجاب و حاکمیت و آزادی و … کاش می شد جهان را برای دخترها ایمن از خیرگی و معذّب بودن و وتبدیل شدن به تزییات شهری نگه داریم.

تصاویر جهت دانلود

تصویر کم حجم
https://mobinonline.ir/?p=29683 کپی