گذار از زندگی سنتی

تبیینهای نظری در ارتباط با تغییرات خانواده
تبیین های نظری حول محور تغییرات خانواده بهطورکلی به دو دسته، تبیینهای ساختاری و تبیینهای ایدهای تقسیمبندی میشوند. دسته اول بر تغییرات ساختارهای جامعه برای تبیین تغییرات خانواده تأکید میکند. در تئوری مدرنیزاسیون یکی از رایجترین تبیینهای ساختاری، تئوری همگرایی خانواده است. بر طبق این تئوری مدرنیزاسیون در جامعه منجر به گسترش رسانههای جمعی، افزایش آموزش، توسعه ارتباطات، صنعتیتر شدن جوامع و… میگردد. در این صورت الگوهای ازدواج و فرزندآوری در جوامع کمتر توسعهیافته، به سمت مدل جهانشمول خانواده مدرن در غرب پیش میرود که سرانجام منجر به فردمحوری، انتخاب آزادانه نحوه پوشش، افزایش سن ازدواج و کاهش سن باروری خواهد شد. در دسته دوم یعنی تبیینهای ایدهای بر نقش تغییرات فرهنگی و تغییر در ایدهآلها و رفتارهای اعضای جامعه برای تبیین تغییرات در خانواده موردتوجه قرار میگیرد. تئوری گذار دوم جمعیتی تغییرات بنیادین ارزشی و همچنین گسترش ایدههایی با مبنای تفکرات پست ماتریالیستی، به معنای تأکید بر استقلال فردی، خودمحوری و خودشکوفایی بخشی را از عوامل تغییرات خانواده در جوامع امروزی تلقی میکند. تئوری ایدئالیسم توسعه بیان میکند که توسعه و مدرنیته از عوامل مؤثر در تغییرات ارزشی و همچنین رفتاری در خانوادهها است. بر طبق این تئوری در جوامعی که اشکال خانواده غربی بهعنوان یک ایدهآل توسعه مورد مقبولیت اعضای آن جامعه قرار میگیرد و شروع به گسترش میکند، تغییرات بسیاری در رفتار جمعیتی در آن جوامع مشاهده میشود؛ ازجمله استفاده فراگیر از ابزار پیشگیری بارداری، افزایش سن ازدواج و کاهش باروری و گسترش خانوادههای کوچک و بی حجابی، روابط پیش از ازدواج و… بهطورکلی تأثیر عوامل نگرشی و ارزشی و همچنین ساختاری بر تغییرات خانواده در میان همه گروهها، جوامع و لایههای اجتماعی یکسان و بهطور همزمان نیست. بنابراین تغییرات رفتاری در جامعه مدرن، امری غیر قابل اجتناب است و باید پذیرفت اثرات مدرنیته در تمامی ابعاد زندگی افراد جامعه به وضوح کم یا زیاد خود را نشان میدهد.
اختیار در انتخاب
اولریش بک جامعهشناس اهل آلمان، به این واقعیت اشاره دارد که زندگی روزمره انسان ها به مرور از قید رسم و سنت های گذشته در حال رهایی است و تمامی نهادهای مدرن در حال جهانی شدن هستند و درنهایت این امر منجر به ناپدید شدن جامعه صنعتی قدیمی میشود. امروزه زنان و دختران درصدد رهایی از قید سنت و آداب ورسومی هستند که زندگی اجتماعی آن ها را دچار محدودیت کرده است. آن ها تلاش میکنند که تمامی تصمیمات زندگی خود را بر پایه نظرات و خواسته های خود اتخاذ کنند، نه براساس سنت های از پیش تعیین شده ای که به واسطه مادران به آن ها انتقال داده شده است.
ازنظر گیدنز موضوعاتی که برای نسل گذشته به عنوان بدیهیات در نظر گرفته میشود، برای نسل امروز تصمیم گیری کاملا آزادانه ای به حساب می آیند ؛ بنابراین دیدگاه، دختران و زنان امروزی در جستجوی منابعی غیر از سنت ها و خانواده، برای ساخت هویتی تازه هستند. امروزه زنان با ورود به عرصه های اجتماعی، به دنبال تعریف جدیدی از زن بودن و تغییرات اساسی در کلیت زندگی خود هستند.
لزوم هویت بخشی
انسان به میزان هویت هایی که دارد حرکت می کند. هویت از منظر روان شناسی یعنی یک فرد خود را به عنوان یک موجود منحصر به فرد چگونه تعریف می کند. افراد در مرحله نوجوانی می خواهند به ماهیت وجودی خود پی ببرند و بدانند چه هستند و از کجا آمده اند؟ ارزش های اجتماع و فرهنگ چیست و فرد باید چه جهت گیری ای در مقابل این ارزش ها داشته باشد؟ هویت جنسی و ارتباط با جنس مخالف باید به چه صورتی باشد؟ هویت بخشی در شکل گیری شخصیتی با ثبات و انتخاب هایی حکیمانه و مطابق با فطرت بسیار کمک کننده است و نقش به سزایی دارد. اگر بگوییم که بزرگترین معضل جامعه امروز ما نه حجاب است و نه مسائل دیگر و تنها نبود هویت حقیقی ایرانی اسلامی در وجود جوانان به جرئت میشود گفت اغراق نکرده ایم. چگونگی هویت بخشی به نوجوانان نیز مسئله ی دیگری است که باید مدنظر داشت. و اما در نظام آموزشی ما تا چه میزان هویت دینی به نوجوانان با مبنایی درست و حقیقی آموزش داده میشود؟ و چگونه این هویت بخشی در جریان جامعه پذیری نوجوانان توسط حکومت صورت میگیرد که ما به دنبال آن انتظار انتخاب های دینی و درست مورد نظر حکومت توسط نوجوانان و جوانان در حوزه های مختلف باشیم؟
با ذکر خاطره ای میتوان مبنای تربیتی و هویت بخشی امام موسی صدر را بیان کرد. ایشان در اواخر دهه سی وارد لبنان شد، دختران شیعه لبنانی به « خلاعت » یعنی لختی و عریانی و به مراتب بالاتر از بی حجابی گرفتار بودند، او برای آنها هرگز توصیه های دینی و اخلاقی نکرد، در مرحله نخست آنها را تحویل گرفت و به آنها شخصیت و هویت بخشید و برای آنها « اُذُن خیر» شد. در جمعشان نشست و حرف هایشان را شنید، بعد با تأسیس کارگاه های حرفه ای و آموزشی زمینه های رشد اقتصادی و معیشتی آنها را فراهم آورد و در دو دهه تلاش های مستمر از همان دختران عریان و هویت گم کرده، شخصیت هایی مانند: «غاده جابر» همسر شهید مصطفی چمران تربیت کرد و امروز دختران حزب الله لبنان تربیت یافته همین مکتب هستند و ضمن حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی به حجاب خویش افتخار می کنند. حکومت جمهوری اسلامی در تعلیم و تربیت جوانان، اعم از دختر و پسر، به همین سبک ها و سلوک های امام صدری، افکار و اندیشه های مطهری گونه و بهشتی سرشت نیاز مبرم دارد.
و اما پرسش پیش رو این است که حکومت اسلامی و علی الخصوص منادیان دین در ایران تا چه میزان با الگوی تربیتی و هویت بخشی امام موسی صدر و اولویتبخشی عاقلانه و با همان کاریزمای علمی و شخصیتی به دنبال حل معضل فرهنگی بی حجابی است؟ در نگاه امام علی (ع) استاد بزرگ تربیت دینی، ضایع کردن امور اصلی و پرداختن به امور فرعی از عوامل سقوط حکومتهاست. داستان حجاب و اعتقاد مردم به دین، مصداق تضییع اصول و تمسّک به فروع است؛ با پافشاری بر فرع نباید اصل را تضییع کرد. اصل جامعه امروز ایران اسلامی نبود هویت ایرانی اسلامی در میان زنان، مخصوصا جوانان و نوجوانان است. اصلی که نه نهاد های آموزشی و نه نهاد های فرهنگی برای ایجاد و تقویت آن در وجود این قشر مهم و تاثیر گذار از جامعه هیچ اقدام اثر بخشی تا به امروز انجام نداده است.
جمع بندی
جامعه مدرن و فضای مدرنیته حاکم بر جهان امروز منجر به گذار از سنت و لزوم انتخاب های آزادانه در میان جوانان شده است. در وهله اول باید پذیرفت جوان امروز تمایلی به انتخاب و طی مسیر گذشتگان خود را ندارد. با پذیرش این واقعیت متولیان حوزه فرهنگ، تدوین گران حوزه آموزش، با نگاهی کارشناسانه باید به دنبال تولید محتوا، برای هویت بخشی به جوانان باشند. با هویت بخشی حقیقی به جوانان، بدون شک شاهد انتخاب هایی مطابق با مبانی صحیح دینی توسط جوانان خواهیم بود. بیدار کردن فطرت و هویت بخشی، تنها وظیفه امروز حاکمیت برای دین دار کردن جوانان است و این مهم جز با لطافت و به دور از هرگونه نگاه و عملکرد قهری تنها امکان پذیر است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:«أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد» : «حکومت بنیامیه با شمشیر و ستم و خونریزى پایهگذارى شد، و حکومت ما با ملایمت و لطف و محبت و تقیه همراه است. پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با رغبت (نه اجبار) به طرف شما بیایند». کلام اسلام اهلبیت تنها بر مدار مدارا و رفق و محبت بنا شده است.
و من الله توفیق….