کیلیان و آرامش کریمی و اغتشاش!

طی هفتهای که گذشت، افکار عمومی مسلمانان جهان تحت تأثیر اهانت دولت و پلیس سوئد به قرآن کریم رنجیدهخاطر بود. رنجشی که همچنان ادامه دارد و حتی به میادین ورزشی کشورهای مسلمان هم کشیده شده است. اینجا، اما در ایران جامعه ورزش فعلاً سکوت اختیار کرده و از وزیر گرفته تا معاونان، رئیس، ورزشکار و مربی همه درگیر چیزهایی هستند که بهزعم آنها مهمتر از کلامالله است، بنابراین حرفی نمیزنند.
وقتی اراذل هستند، چه جای قرآن؟
دیروز تصاویر و خبر حضور بازیکنان و داوران فوتبال عراق در مسابقات باشگاهی این کشور همراه با قرآن کریم سروصدای زیادی به راه انداخت. فوتبالیستهای عراقی با بلند کردن قرآن بر دستها به دنیا نشان دادند که اهانت به کتاب آسمانی مسلمین جهان اتفاقی نیست که بتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. اینجا، اما در ایران و در حالی که مسابقات فوتبال تعطیل است و تیمها جسته و گریخته تمرینات خود را آغاز کردهاند، سکوت مرگباری بر فضای فوتبال حاکم است، نه حمایتی و نه حتی حرکتی نمادین. فوتبال که جای خود دارد، بقیه ورزش هم در این سکوت مرگبار شریک هستند، حتی آنها که ادعای دیانتشان گوش فلک را کر میکرد، این روزها مهر سکوت بر لب زدهاند و کاری نمیکنند.
البته در عوض چنین حرکاتی تا دلتان بخواهد حاشیه درست میشود، بهخصوص در فوتبال. تصور کنید که فوتبالیستهای مسلمان در دیگر کشورها قرآن به دست وارد زمین میشوند، اما اینجا اراذل و اوباش را ردیف میکنند و با خودشان به زمین تمرین و مسابقه میآورند تا نکند کسی به آقایان بگوید بالای چشمتان ابروست و اگر کسی هم جرئت اعتراض پیدا کرد که تکلیفش مشخص است و همه دیدند چه اتفاقی برایش رخ میدهد.
جالب است که پای ادعا که به میان میآید ما از همه مدعیتریم، اما در عمل همیشه چند قدم عقبتر از بقیه حرکت میکنیم، چرا؟ چون فعلاً فوتبالیها درگیر پول هستند و اینکه چگونه بیشتر و بهتر بیتالمال را خالی کنند. مسئولان مدعی هم به فکر سفرهای خود هستند و وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک نیز بیخیال روزگار میگذرانند.
امباپه و سلبریتیهای ورزشی ما
تصور کنید ناآرامیهای چند روز اخیر فرانسه در پی قتل یک نوجوان توسط پلیس این کشور در ایران رخ میداد. اصلاً چرا تصور کنید در همین اغتشاشات سال گذشته که تقریباً به بهانهای مشابه در ایران روی داد و رسانههای معاند با راه انداختن یک جنگ ترکیبی تمامعیار با تمام توان خود برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به میدان آمدند. همین جماعت فوتبالی بیتالمالخور با تمام توان همراه رسانههای معاند تلاش کردند و آب به آسیاب آنها ریختند و هر روز آتش فتنه را شعلهورتر از روز قبل نگه داشتند. برخی حتی به این هم بسنده نکردند و به خیابان آمدند و در کنار اغتشاشگران آتش زدند و سوزاندند و به پرچم کشور توهین کردند.
حالا اینها را بگذارید در کنار اظهارنظر کیلیان امباپه، فوقستاره فوتبال فرانسه در خصوص اتفاقات اخیر این کشور. امباپه بعد از قتل نوجوان فرانسوی به دست پلیس این کشور نوشت: «قلبم برای فرانسهام به درد آمد. این شرایط قابل قبول نیست. به خانواده و عزیزان «نوئل»، صمیمانه تسلیت میگویم و با آنها همدردم، فرشته کوچکی که خیلی زود رفت.».
اما امباپه بعد از به آشوب کشیده شدن شهرهای فرانسه ضمن ابراز تأسف دوباره خود از قتل این نوجوان با انتشار پستی از مردم میخواهد خشونت را کاهش دهند و مینویسد: «از زمان این حادثه تلخ، ما شاهد ابراز خشم مردمی هستیم که محتوای آن را درک میکنیم، اما نمیتوانیم شکل آن را تأیید کنیم. این اموال شماست که دارید ویران میکنید. محلههای شما، شهرهای شما، مکانهای تحقق و مجاورت شماست.»
تفاوت را مشاهده کردید؛ امباپه آب روی آتش ناآرامیها میریزد و همه را دعوت به آرامش میکند، اما در ایران فوتبالیهای ما نفت روی آتش میریختند و در عین ناباوری برخی بزرگان حتی حاضر نمیشدند حقیقت را قبول کنند و فقط بر طبلی میکوبیدند که رسانههای معاند به دستشان داده بودند. چند نفر از این دست فوتبالیستها سراغ دارید که در بلبشوی سال گذشته مردم را به آرامش دعوت کرده باشند. همه دیدند همینها که با پول مردم گردن کلفت کردهاند، چگونه برای معاندان همین مردم خوشرقصی میکردند.
هزینهسازی برای نظام
جالب است فوتبال مردود شده در اتفاقات سال گذشته امروز هم با تمام توان مشغول هزینهسازی برای نظام است. فلان مربی را به فلان تیم میآورند و از عفو رهبری خبر میدهند! دقت کردید فوتبال اینقدر وقیح شده که حتی از شخص اول کشور برای سرپا نگه داشتن یک تیم بیتالمالخور که بازیکنانش را باید از پارتیهای شبانه جمع و جور کرد، خرج میکند یا اینکه خبر میرسد نهادهای امنیتی جلوی قرارداد فلان بازیکن با فلان باشگاه را گرفتهاند. یک بازیکن معمولی و پراشتباه و بهلحاظ فنی در سطحی متوسط که دلالهایش خوب یاد گرفتهاند برای آنکه قیمتش را بالا ببرند چگونه کار کنند. یک برچسب امنیتی و اسطورهسازی از بازیکنی که سر نخواستنش دعواست، اما وانمود میشود که به دلیل دیگری او نباید در فوتبال باشد.
نمونه این اتفاق برای بازیکنی دیگر هم رخ داد. بازیکنی که در روزها و ماههای پایانی دوران فوتبالش، حتی حضورش در زمین با اعتراض هواداران تیم روبهرو میشد، اما در جریان اتفاقات سال گذشته با فضاسازیهای رسانهای تبدیل به اسطورهای شد که فوتبال ایران بابت اظهارنظرهای مخالفش حقش را خورده و اجازه فعالیت به او را نداده است.
بلبشوهای مالی
بد نیست حالا که از این جماعت بیتالمالخور همسو با معاندان و دشمنان قسم خورده این کشور گفتیم، نگاهی گذرا هم به بلبشوهای مالی آنها بیندازیم. همانها که این روزها واردات خودروهای لوکسشان دل ایران و ایرانی را به درد آورده است، تفاوتی هم نمیکند که نامشان چیست و راه و رسمشان چه چیزی است. این روزها همه از این تبعیض و اجحاف بزرگ و غیرقابل بخشش ناراحت هستند، اما باز هم کاری از دست کسی برنمیآید و فوتبالیها در حالی که تمام مردم ایران را به سخره گرفتهاند و به همه ریشخند میزنند، اتومبیلهای لوکسشان را وارد میکنند.
این روزها بازار نقل و انتقالات و بیتالمالخوری این رشته داغداغ است، بازاری که فقط برای یکی از باشگاههای آن در فصلی که گذشت ۴۰۴ میلیارد تومان تمام شد. ۴۰۴ میلیارد تومان برای تیمی که در نهایت هیچ نشد و به آسیا هم راهش نداند. فقط بیحساب و کتاب خرج کرد، چون از جیب خودش نبود. وقتی بیتالمال هست، جای نگرانی و اندوه نیست. امروز هم این باشگاه مدعیتر از هر زمان دیگر مشغول چنین ولخرجیهایی است، درست مانند باشگاههای دیگر؛ قرمز، آبی، زرد و سبز هم ندارد، همه دستشان در جیب مردم است. دو باشگاه بهصورت مستقیم بیتالمال را میچاپند، آن دیگری دستش در جیب کارگران است و خلاصه هر کدام به نوعی مشغول لفت و لیس هستند.
نکته مهم اینجاست که این جماعت بیتالمالخور در بزنگاهها چنان مقابل مردم و نظام قرار میگیرند که حتی خود معاندان هم مات میمانند. این جماعت برای آنکه گرینکارتهایشان باطل نشود و اقامتشان در اروپا و ینگهدنیا به خطر نیفتد، به راحتی آب خوردن به تمام اعتقادات و باورهای کمرنگ خود پشت پا میزنند و حتی اگر کار بیخ پیدا کند مقابل مردم و کشورشان هم میایستند. نمونههای زیادی از این جماعت را میتوان مثال زد که با پول این مردم و کشور بزرگ شدند، اما حالا برای ایران و ایرانی چنگ و دندان نشان میدهند؛ از این جماعت چه توقعی میتوان داشت.