عزیز اکثریت

بعد از ۳۸ سال بازگشته است، حالا که بازگشته نه پدر و مادر هستند و نه خواهر و برادر، مادر آنقدر انتظارش را کشید که طاقت نیاورد. شهید جانی بت اوشانا بعد از ۳۸ سال مفقودالاثری قرار است دوباره به وطن بازگردد. اواسط اسفند نیروهای تفحص پیکر او را پیدا کردند و بهسرعت از طریق آزمایش DNA هویت او مشخص شد. اما فرق این شهید با دیگر شهدای مثل خودش در این بود که کسی از اعضای خانوادهاش در دسترس نبودند. جامعه آشوریهای ایران و نیروهای ارتش با چاپ عکسی از او و اطلاعیه، تمام تلاش خود را کردند تا نشانی از اقوامش پیدا کنند. پس از مدتی مشخص شد پدر، مادر و برادرش در آرامستان آشوریها در اسلامشهر به خاک سپرده شدند.
نامه قبل از شهادت
روزی یکی از رفقای آشوری جانی در جبهه، نامهای از شهید را برای خانواده او آورد. جانی دو روز قبل از شهادتش (۲۱ اسفندماه ۱۳۶۳)، پاکتی به او داده و گفته بود این وصیتنامه من است، آن را به خانوادهام برسان. رفیقش مجروح شده و نتوانسته بود نامه را برای خانواده شهید بیاورد. اما پس از مدتی بالاخره نامه را به خانوادهاش رساند؛ نامهای که با این جملات شروع شده بود: «به نام خدا، خانواده عزیزتر از جانم، هنگامی که این کاغذها را در دست دارید، امیدوارم که حالتان خوب باشد. این سطور را در لحظههای قبل از حرکت، برای بازپسگیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز، برایتان مینویسم.»
پسرم را در راه وطن دادم
ایسنا روایتی از دخترعمه این شهید دارد و مینویسد:« دایی همیشه به شهادت جانی افتخار میکرد و میگفت خون پسرم از خون جوانان دیگر رنگینتر نیست. باید خدمت سربازی را بگذارند. پس از شهادت هم میگفت که من پسرم را در راه وطن دادم.»
برای پیدا کردن پیکر دوستش رفت و برنگشت
یکی دیگر از شهدای آشوری که در موردش زیاد صحبت میکنند، شهید «هراچ هاکوپیان» است. شهیدی که در همه مدت زندگیاش سعی کرد تا اسمی نیک از خودش برجای بگذارد و پیکرش در سال ۱۳۹۹ شناسایی شد.
«هراچ» در عملیات «کربلای ۹» در تاریخ بیستم فروردین ۱۳۶۶شرکت داشت و در اثنای این نبرد جانانه، از زمانی که در آن هنگامه برای آوردن پیکر زخمی «هنریک دراوانسیان»، دیگر سرباز شجاع ارمنی به سمت سربازان دشمن بعثی رفت، دیگر بازنگشت و مفقود الاثر شد.
برای روبرت که مادر برایش دعا میکرد
شهید «روبرت لازار» در سال ۱۳۴۵ در شهر تهران متولد شد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات مدرسه به خدمت سربازی اعزام گشته و دوران آموزشی را به مدت یک ماهونیم در لشکر لرستان گذراند. با اتمام دوره آموزشی، وی به جبهه غرب منتقل شد و در مناطقی همچون سومار و مهران به پاسداری از کشورش پرداخت. شهید روبرت لازار در روزهای آخر خدمت سربازی به شهادت رسید. بنا به روایت برادرش، آخرین بار وی در منطقه عملیاتی میمک مستقر بود. فرمانده شهید به برادرش گفته بود: «به روبرت بگویید بیش از چند روز به پایانخدمتش باقی نمانده و لازم نیست اینجا بماند و میتواند به پشت خط بازگردد.» اما او نمیپذیرد و به گفته فرماندهاش میگوید: «تا آخرین روزی که اینجا هستم، این اسلحه مال من است و نمیگذارم تپه به دست دشمن بعثی بیفتد.»
خانواده این شهید دیداری هم با رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۴ داشتند.
در بخشی از روایت این دیدار آمده است: «در روایتنگاری از دیدار رهبر انقلاب با این خانواده شهید آشوری که در سال ۹۴ انجام شده، آمده است؛ «حاجخانم! من یه معذرتخواهی به شما بدهکارم. کسی که قراره چند دقیقه دیگه تشریف بیارند منزل شما، آقای خامنهای هستند…» جمله تمام نشده که اشک مادر جاری میشود.
منبع: فرهیختگان