عقبگرد سعید روستایی

نسخه کامل فیلم برادران لیلا که با ذوق زدگی سعید روستایی منتشر شده
از آثار قبلی او ضعیفتر است، چرا این کارگردان جوان نتوانست روند قبلی را ادامه دهد
پخش غیرقانونی فیلمی که روی پرده نرفته یا هنوز روی پرده است، معمولا باعث میشود که تعداد بسیار زیادتری از مخاطبان آن را ببینند. این اگرچه ممکن است به لحاظ اقتصادی به تهیهکننده و سرمایهگذار فیلم صدمه بزند اما در شهرت فیلم تاثیر غولآسایی خواهد داشت.
در مقطعی هستیم که این فرمول بهسادگی تمام جواب میدهد. همین چیزهاست که باعث شده انتشار نسخه قاچاق و بدون سانسور برادران لیلا از نظر عدهای، مثلا معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مشکوک به نظر برسد.
این فیلم بهراحتی مطابق معیارهایی قابل ارزیابی است که به «سینمای سفارتی» مشهور شدهاند؛ فیلمهایی که قصد تبلیغ علیه «نژاد» و «تمدن» ایران را دارند و عموما با لحنی غیرظریف و بدون پوشیدگیهای معمول در عالم هنر، نزدیکی ایران به غرب را مایه اصلاح و رستگاری و دوریاش را عامل فرو رفتن در باتلاق جهل و عقبماندگی نشان میدهند.
احتمال دارد فروش برادران لیلا در اروپا، هر چند اندک، به سبب اختلاف نرخ ارز در ایران و اروپا، تهیهکننده و سرمایهگذار کار را لااقل به همان مبلغی برساند که فروش گیشهای فیلم در ایران میتوانست برساند.
در چنین شرایطی تهیهکننده فیلم جدید سعید روستایی هم موقعیت چندان بدتری نسبت به نفر قبلی نخواهد داشت. فیلم را در فرانسه به یک پخشکننده میفروشد که با توجه به تفاوت نرخ ارز در ایران و فرانسه، پول بدکی به ریال نیست. بعد نسخه قاچاق فیلم در ایران دستگردان میشود که هم باعث بیشتر دیده شدنش خواهد شد و سفارشدهندگان اصلی را به هدفشان میرساند و هم آن تهیهکننده میتواند در مواجهه با وزارت ارشاد و سایر نهادها، ژست مطالبهگرانه یک قربانی را بگیرد.
همه مشکل برادران لیلا از آنجا شروع شد که فیلم را قبل از آن که حتی کارمندان ایرانی وزارت ارشاد ببینند، اعضای هیات انتخاب جشنواره کن دیدند. اگر فیلمی با نیت انتقاد یا اصلاح اجتماعی نسبت به مسائل داخل کشور ساخته شده، طبیعتا باید مخاطبان آن هم داخلی باشند، اما این سنت معکوس که در سینمای ایران جا افتاده، حیرتانگیز است.
فیلمهایی که ما علیه متجاوزان خارجی یا در نقد دخالتها و بدعهدی بیگانگان میسازیم، هیچوقت به جشنوارههای خارجی نمیروند یا در سینمای آن کشورها اکران نمیشوند حال آنکه اگر روی چنین سخنانی آنها هستند، همانها باید این کارها را ببینند و البته برعکس، فیلمهایی که داعیه نقد از اوضاع داخلی ایران را دارند، به جای اینکه به مردم داخل کشور و مسئولانشان نشان داده شوند، اول برای خارجیها به نمایش درمیآیند و مخاطب اصلیشان هم همان خارجیها هستند.
به نظر میرسد ما در هر دو سر ماجرا لااقل در بسیاری از موارد با عدهای کاسب طرفیم؛ عدهای سفارشیساز داخلی و عدهای سفارشیساز برای خارجیها. در موردی مثل فیلم برادران لیلا میشود به این توجه کرد که اگر هر فیلمسازی، نقدهای اجتماعی حتی ملایمتری نسبت به آنچه در این فیلم مطرح شد داشته باشد اما نمایش آن را برای مخاطب خارجی جایز و اصولی نداند، امکان اینکه چنین فیلمی را بتواند بسازد، برایش خیلی پایین میآید. چه کسی روی چنین فیلمی سرمایهگذاری خواهد کرد؟ گیشههای ایران وضعی ندارد که بشود فیلمی اجتماعی با بودجه شخصی ساخت و پولش را با بلیت خریدن مردم درآورد.
اما آیا نهادهای حاکمیتی داخل کشور حاضرند به یک فیلمساز داخلی پول بدهند تا نقدشان کند؟ آیا اگر چنین فیلمی ساخته شد و سازندهاش تصمیم گرفت برای نمایش و شرکت در هر رقابتی به خارج از کشور نرود، خود او و فیلمش در کشور خودش سرنوشت خوبی پیدا خواهند کرد؟
ابراهیم حاتمیکیا به سبب شهرت و اعتباری که طی دو، سه دهه فعالیت سینمایی داشت، توانست در دهه گذشته لااقل دو، سه نمونه فیلم منتقدانه با نگاه به داخل بسازد که یکیشان در دولت اسبق برای ابد به محاق توقیف رفت و دو تای دیگر که به دولت سابق رسیدند هم هزار و یک داستان داشتند.
آنها ساخته شدند و اکران هم شدند اما اولا دولت بودجه فیلمها را نداده بود و شکافی که بین دولت و سایر نهادها در آن مقطع وجود داشت، همیشه باز نمیماند و همیشه از این نوع فرصتها پدید نمیآید. ثانیا دیدیم که هیات داوران فجر، جایی که به دولت مربوط میشد، در اقدامی حیرتانگیز هر دوی این فیلمها را حتی از فهرست نامزدهای کارگردانی دوره خودشان حذف کردند.
این وضعیت، فسادزا است و راه را برای جولان کاسبها و احیانا شیادهایی فراهم میکند که حاضرند به هر بهایی سفارشها را جلوی دوربین ببرند؛ برای خارجیها میسازند و هرچه آنها خواستند را میگویند.
منبع: فرهیختگان