ژست ضد جنگ فیلم های دفاع مقدس

متاسفانه سینمای دفاع مقدس دو دهه اخیر ما، بهشدت متاثر و مرعوب طبقه متوسط است و همین مساله، فیلمسازان ما را به سمت گرفتن ژست ضدجنگ سوق داده، بیآنکه متوجه این مساله باشند که در جنگ دفاعی، ضدجنگ بودن بیمعناست.
دسته دختران از همین فیلمهاست. فیلمی که هیچ بویی از دفاع نبرده و بیشتر تصویری از یک شکست ذلیلانه است. فیلمی که با دوربین سرگردان و بیمنطقش، حوصله تماشاگر را سرمیبرد و با سروصداهای زیادش، او را بیحس میکند.
دسته دختران ماجرای چند زن است که تلاش میکنند به رزمندهها، مهمات برسانند. اما برخلاف ادعای فیلم که از اسمش شروع شده، هیچ «دسته»ای ساخته نمیشود، چراکه فردفرد زنانی که «دسته» دختران را میسازند، نه شخصیتپردازی شدهاند و نه عمق دارند؛ برای ساختن جمعیت، ابتدا باید فردیتها را ساخت.
پنج نفری که عضو دستهاند، یگانه (خانم معلم و فرمانده دسته)، سیمین (دخترک عشق جنگ)، زن عرب، خانم دکتر و دختربچه خرمشهری، هیچ کدام پرداخت مناسبی ندارند. فیلمساز باور ندارد که دوره نظامیدیدههای دسته دختران، واقعا دوره دیده باشند. آنها با اسلحههایشان گردو میشکنند، گلولهها را ناشیانه از غلاف خارج میکنند، اسلحه دست گرفتن بلد نیستند، با زخمی شدن اولین رزمندهای که میبینند خودشان را زمین میزنند و با جیغ و داد، در حالی که در تیررس دشمناند، میخواهند برگردند و او را نجات دهند و…
قیدی خواسته با انتخابهایی متنوع و نمادین، از همه زنان ایران، نمایندهای در این دسته بگنجاند؛ اما در جمع آنها هیچ خبری از زنانی که «زنانه» در مقابل دشمن ایستادند و شانه به شانه مردان حماسه آفریدند، نیست؛ زن عرب که از شوهر عرقخورش فرار کرده؛ سیمین عشق اسلحه دست گرفتن دارد و دختر به تیپ نرسیدهای است که تماشاگر اصلا اینجایی و آنزمانی بودنش را باور نمیکند؛ دکتر نماینده طبقه فرادست است که خانوادهاش به خارج از کشور پناه بردهاند و از جایی به بعد فید میشود؛ دختر خرمشهری بسیار کمرنگ و «نماد» زنان آینده است و جالب اینجاست که ترجیح میدهد به جای پیش رفتن، در قبرستان بماند؛ و درنهایت فرمانده (با بازی نیکی کریمی) که اوضاعش از همه بدتر است. او که دو فرزندش را در جنگ از دست داده، شوهرش را که ملتمسانه از او میخواهد برگردد، رها میکند و مدام خود را در معرض مرگ قرار میدهد. این زن مقاوم ایرانی است؟ او هیچ آرمان و هدف و انگیزه غیرفردیای ندارد، خانوادهاش را پاشانده و بیآرمان است، تلاشش به همراه دیگر زنان دسته هم برای رساندن مهمات به رزمندگان ابتر میماند و غیرقابل باور است.
سوالات اساسیای که با دیدن دسته دختران به ذهن میرسد این است که فیلم کدام جنگ را روایت میکند؟ اگر فیلم، راوی هر جنگ دیگری میبود چه فرقی داشت؟ نحوه برخورد و مواجهه زن اینجایی با جنگ، چه فرقی با زنان بوسنی و ویتنام و عراق و… دارد؟ آیا فیلمساز میخواهد بگوید «هر» جنگی در «هر» جایی که اتفاق بیفتد، به این دلیل که زندگی «هر» زنی را نابود میکند مذموم است؟ اگر اینطور است که واقعا باید به حال فیلمساز تاسف خورد؛ چراکه هنر با آفرینش نسبت دارد و بدعت، و بدعت به معنی «نوآوری»، «سنتستیزی» و «ابتکار» است و در مقابل همه «هر»ها و «همه»ها و «چه»های موجود در خارج اثر میایستد. راستی فرق دفاع و تجاوز چیست؟
دسته دختران یک اشتباه محاسباتی اساسی هم دارد، این درست است که وقتی میخواهیم درباره گذشته فیلم بسازیم، باید گذشته را به حال بیاوریم، اما برعکسش صادق نیست. نمیتوانیم امروز را به گذشته سنجاق کنیم. مثلا درباره مساله حجاب، فیلمساز به وضوح دارد دعواهای امروزی را به آن دوره الصاق میکند و به دنبال حل کردن مسالهای امروزی در گذشته است. دعوایی که در آن دوره یا وجود نداشته یا اگر وجود داشته، به پررنگی و با مرزبندیهای امروزی نبوده است. آن چه در دعواهای زن عرب و سیمین سر حجاب میبینیم، خیلی نچسب است و از دهه هشتاد عقبتر نمیرود. از آن بدتر، رنگ و بوی فمینیستی فیلم، آن هم از نوع عقبمانده و زردش است. قیدی که نمیتواند زنان مقاوم ایرانی را بسازد و به پاس فداکاری و مقاومتشان آنها را بالا ببرد، مرد رزمنده ایرانی را پایین میکشد. نقش اصلی مرد فیلم، رزمندهای ترسو است که پشت به جبهه فرار میکند و به شکل اتفاقی با دسته دختران همراه میشود. او پس از طعنه شنیدن از اعضای دسته دختران، درنهایت به شکلی کلیشهای، به واسطه رابطه عشقیای که با سیمین برقرار میکند، جرات پیدا میکند و به جنگ برمیگردد.
پایان فیلم هم تیر خلاص است؛ مقاومت شکسته و همه در حال فرار هستند. یگانه، بچه سرگردانی را پیدا میکند و او را در آغوش میگیرد و به سمت کامیونی که مردم را سوار کرده، میدود. او بچه را به کامیون میرساند و برمیگردد، کاش حداقل قیدی او را هم سوار کامیون میکرد تا میگفتیم این زن دلیلی برای زندگی پیدا کرده و به یاد بچههایش، این کودک را سرپرستی خواهد کرد؛ اما یگانه برمیگردد تا کشته شود نه شهید. خودکشی، شهادت نیست.
منبع: فرهیختگان