پوشش و هویت جنسی

یکی از چالشهای خاص حوزه حجاب تفاوت احکام پوشش بین زنان و مردان است. این امر امروزه بسیار پررنگتر شده است؛ چرا که پیرامون بحث تفاوت جنس و جنسیت و سیالیت جنسیت در دنیا بسیار صحبت میشود و دانش روانشناسی و جامعهشناسی و علوم دیگر پیرامون این تغییرات باور عمومی نکات جدیدی ابراز داشتهاند. این امر از آغاز شکل گیری گفتمان تساوی و تشابهه بسیار جدیتر مورد بررسی قرار گرفت. پس درمورد پوشش زنان در بسیاری از فرهنگها این سوال پیش آمد که چرا باید بین آنان و مردان تفاوت باشد و به نوعی این امر تبعیض بود.
به تبع از بسیاری از امواج و تفکرات این تفکر نیز به کشور ما آمده است که چرا باید زنان متفاوت از مردان باشند، البته بعد از تاثیر گروههای موسیقی شرق آسیا، بسیاری از دختران نوجوان به پوشش مردانهی متعارف و خیابانی رو آوردند که از زیبایی و ویژگیهای زنانه عاری و دارای پوشش مردانه است. در عرف خود این امر را رفتاری خارج از رفتار زنانه تلقی میکنند که در نتیجه نیازی به رعایت پوشش هنجاری زنان ندارد.
بنظر میرسد که مسالهی پوشش و اعتراضات علیه قوانین پوشش در جامعهی ما با مبارزات جنسی گره خورده است. هرچند در ایران قوانین بسیار سهلگیرانه تری برای تغییر جنس وجود دارد و این گروه را باید از گرایشهای جنسی جدا نمود ولی شاید بتوان دلیل مخالفت بسیاری از دختران و پسران نوجوان را به دلیل عدم شکلگیری هویت جنسی و جنسیتی در ایشان دانست. این امر شاید در ظاهر به قوانین پوشش و مبارزه با حجاب مرتبط باشد اما در عمل افراد را در سردرگمی و بیهنجاری و در نتیجه فروپاشی زندگی عاطفی و اجتماعی قرار خواهد داد. در چارچوب قوانین اسلام تاکید ویژهای بر تقسیمبندی جامعه به دو جنس زن و مرد شده است چرا که بخش عظیمی از زندگی فرد بر اساس نقشهای زن و مرد شکل میگیرد.
مهمتر از هرچیز روابط عاطفی و زناشویی افراد ذیل این تقسیمبندی است. فارغ از هیاهوی دنیای مدرن پیرامون انتخاب جنسیت توسط افراد نتایج عدم ثبات در جنس و جنسیت جامعه قابل بررسی است. به عنوان مثال درصد بالایی از افرادی که تغییر جنسیت داشتهاند دچار مشکلات متعدد اجتماعی و روانی زده، خود کشی داشته و از عمل خود پشیمان شدهاند. این امر نشان دهندهی این مساله است که جنسیت و رفتارهای منطبق بر جنس امری صرفا آموزشی نیست، بلکه بسیاری از این رفتارها متاثر از فطرت فرد و ذاتی است. هرچند که این امر مغایر با برابری روح افراد نیست ولی هیچکس نتوانسته است ادعا کند که روان زن و مرد کاملا شبیه به هم هستند که با تغییر در ظاهر و یا پوشش جنسیت افراد نیز تغییر کند.
نکتهی مهمتر این است که همین تفاوت هاست که موجب تعامل بین دوجنس در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی و اجتماعی شده است. افراد در کنار روابط دوستانه و خانوادگی با همجنسان خود به تعامل با جنسی دیگر نیز نیاز دارند. همین مساله موجب تداوم خانواده به عنوان واحدهای سازندهی جامعه و تداوم نسل بشر شده است. پس در کنار تلاش برای اجرای قانون پوشش و تضمین رفتار حیامدارانه در جامعه باید برای تربیت جنسی و آموزش رفتارها و هنجارهای متناسب هرجنس نیز تلاش نمود. در اصل یک دختر و یک پسر با درنظر گرفتن جامعهای که در آن زندگی میکند باید بیاموزد که در مسیر مرد شدن و قبول نقشهای مردانه به چه مهارتهایی نیاز دارد و باید در جامعه چه رفتاری داشته باشد و البته چه پوششی داشته باشد تا ابتدا موجب تامین امنیت روانی و تضمین شخصیت اجتماعی خودش باشد و بعد امنیت روانی دیگران را در جامعه مخدوش نکند و در فضای خانوادگی و تعاملات زناشویی باید چه رفتار و پوششی داشته باشد. نیز دختران ما نیز باید بدانند که فضای اجتماع فضای تعاملات انسانی است و این امر به معنی سرکوب رفتارهای زنانه نیست، بلکه این بروز زنانه و احساسات دخترانه در فضای خانواده و به منظور تامین احساسات عاطفی باید به کار گرفته شود. دختران باید بدانند که نیازهای عاطفی ایشان بد نبوده و نباید به سمت رفتارهای مردانه گام بردارند بلکه بیاموزند که در کنار زن بودن و دختر بودن میتوانند در جامعه با احترام و امنیت به فعالیت بپردازند.
اما مهمترین نهاد برای آموزش این مسائل فضا خانواده است. نکتهی مهم بعدی این است که آیا پدران و مادران قبل از فرزنددار شدن این مسائل را میآموزند؟ در دنیای مدرن امروزی که افراد تصور میکنند باید هر امری را از یک نهاد تخصصی فراگیرند(برعکس گذشته که هنجارها به صورت خانوادگی منتقل میشد)به نظر میرسد برای آموزش خانوادهها و آموزش پدر شدن و مادر شدن باید از نهادهای آموزشی دیگر مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم و… کمک گرفت.