دوره تفکر غربگرایانه تکنوکراتیک گذشته است
وحدت مردم پس از شهادت آقای رئیسی فتنهها را شست

سانحهای که برای آیتالله رئیسی و همراهان ایشان رخ داد را در چه مکانیسم ارتباطی با شرایط جامعه ایران تبیین میکنید؟
اگر حادثهای که برای آقای رئیسی پیش آمد، در هر کشور دیگری اتفاق میافتاد، میتوانست صدمات قابل توجهی را به اقتدار نظام سیاسی و اجتماعی آن کشور وارد کند. این حادثه میتوانست اوضاع را بحرانی کند، ولی این اتفاق در جامعه ما رخ نداد و بالعکس، شرایط دیگری رقم خورد. البته که این شرایط در گذشته هم بوده است. در دوران اول انقلاب، در دهه ۶۰ این اتفاقات زیاد رقم خورد، مخصوصا با توجه به اینکه منافقین در ایران حضور داشتند و برخی از دولتهای غربی از آنها حمایت میکردند.
آنها در اوایل انقلاب از جوانان و نوجوانان حداکثر سوءاستفاده را برای رسیدن به اهدافشان میکردند. همین شهادتهایی که اتفاق افتاد از جمله شهادت شهید رجایی، شهید باهنر و حادثه هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و مسئولین رده بالای کشور و همچنین ترور نافرجام مقام معظم رهبری در مسجد ابوذر، همه اینها نشانهای شد که جریان درست چه جریانی است و جریانی که قصد به هم ریختن کشور را دارد کدام است.
ما در جنگ بودیم و دست منافقین دشمن برای مردم رو شد و این باعث شد سازمان مجاهدین خلق، بیآبرو و محکوم تاریخی شدند. همچنین ایرانیان خارج از کشور هم هیچ وقت پذیرای آنها نبودند و از این افراد تنفر بسیار شدیدی داشتند، حتی ایرانیانی که با نظام سیاسی جمهوری اسلامی زاویه داشتند هم از این افراد متنفر بودند.
سرنوشت منافقین هم اینگونه رقم خورد که آنها با صدام حسین اتحاد برقرار کردند و این موضوع آنها را منفورتر از گذشته کرد. بدتر هم دیدیم که آنها با سازمانهای تروریستی و صهیونیستی در ارتباط بودند، اوایل انقلاب شرایط چنین رقم خورد، ولی الان ما شرایط کاملا متفاوتی را تجربه میکنیم. ما شرایطی داریم که به دلایل مختلف جامعه دچار گسلهایی شد، دشمن در راستای دوقطبی کردن جامعه تلاش کرد در پی اتفاقات سال ۱۴۰۱، لطمههایی به جامعه وارد کند. و مشارکت مردم در انتخابات مجلس را تحت تأثیر قرار دهد. همه اینها نشان از این داشت که انگار سرمایه اجتماعی دچار افول شده است؛ اما من معتقدم در جامعه یک خصلت و ویژگی وجود دارد، جامعه به دنبال بهانهای میگردد که مجددا همبستگی برقرار کند. بنابراین این شرایط گسستگی دوقطبی بهطور همیشگی نیست و تداوم پیدا نمیکند. جامعه ایرانی، جامعه امروز و دیروز نیست که در دوره شبهمدرنیزه شکل گرفته باشد، بلکه جامعهای است که ریشههای تاریخی بسیار قدیمی دارد و این تجربیات تاریخی برای ما سرمایه بسیار عظیمی است که جامعه را به سمت عقل جمعی هدایت میکند. آن عقل جمعی میداند که چه کار باید انجام دهد و منتظر بهانه است که از فرصتی استفاده کند که وحدت مفقود شده دوباره برقرار شود.
پس از عروج شهدای خدمت، چه تحولاتی در راستای همدلی جامعه ایران مشاهده شد؟
در سانحهای که اتفاق افتاد و رئیسجمهور فقید کشورمان عروج شهیدگونه داشت هم این اتفاق افتاد و این سانحه تبدیل به فاکتور مؤثر و مثبت در وحدت اجتماعی شد. البته که این عامل، تبیینکننده نیست و بخش دیگری هم وجود دارد.
مردم از حوادث ۱۴۰۱ یکسری تجربیاتی داشتند که این تجربیات تأثیرگذار بودند و آن تجربه هم این بود که دشمن در فضای مجازی بهشدت روی جوانان ایرانی کار میکند و تأثیر میگذارد. این ادراک شده و مردم به این موضوع واقف شدهاند، در همین مراسم تشییع که در تهران برگزار شد، من در دستان مردم پلاکاردهایی دیدم که روی آنها نوشته شده بود؛«فضای مجازی بیا و واقعیت جامعه ایران را ببین.» در واقع آنها به نوعی با فضای مجازی هماورد میکردند و آن تصویر مخدوش شده در فضای مجازی را ورد هماوردی با خودشان قرار داده بودند و مردم تلاش دشمنان در فضای مجازی را به چالش کشیدند.
تیپیکال افرادی که در مراسم تشییع دیده میشد شاید شبیه افرادی نبود که در انتخابات شرکت کنند یا اصلا رأیشان آقای رئیسی بوده باشد؛ اما این نکته برایشان ثابت شده است که شهید رئیسی تمام تلاشش را برای خدمت به مردم کرده بود و آنقدر تلاش کرده که از جانش هم برای مردم مایه گذاشته بود. این واقعیت برای مردم محرز شده بود. علیرغم مشکلات معیشتی در زندگی مردم، آنها به این نکته پی بردند که این دولت و رئیسجمهور فقید تمام تلاشش را برای خدمت به مردم کرده است. آن اتفاق و شهادت رئیسجمهور و همراهانشان در واقع نشانهای برای حقانیت آنها بود. مردم ما این نشانه حقانیت را فهمیدهاند.
مردم ما مردم نهضت عاشورا هستند و در این فرهنگ رشد کردهاند و به این واقعیت واقف هستند که رئیسجمهورشان تمام تلاشش را کرده است.
نقش شخصیت آقای رئیسی در به وجود آمدن این وحدت چیست؟
خصوصیات آقای رئیسی هم در این راه مؤثر است. آقای رئیسی هیچ وقت حرفی نزدند که نشان بدهد از آن حرف در پی منفعتی برای خودشان هستند و هیچ وقت کاری نکردند که نشان بدهد ایشان با انجام این کار برای خود یا خانوادهشان میخواهند موقعیتی را فراهم کنند.
در آیات قرآن هم داریم که خداوند به پیامبرانش برای اینکه حقانیتشان را اثبات کنند میگوید: «بگو که من اجری از شماها نمیخواهم.» این اجر نخواستن کسی که در موقعیت حکومت قرار دارد، برای او مشروعیت و حقانیت به همراه دارد.
مقایسه ایشان با دولتهای قبلی عمومیت نداشته، در دولت قبلی میدیدیم که افرادی آمدند و از کجا به کجا رسیدند و چه ماشین و خانههایی داشتند و خانوادههایشان چقدر نفوذ پیدا کردند. در مقابل آنها مردم میبینند که آقای رئیسی و خانواده ایشان چگونه زندگی کردند و بهعنوان مثال کسی برادر رئیسجمهور را نمیشناسد، نزدیکان ایشان نفوذ و قدرت پیدا نکردند و مردم اینها را میفهمند. مردم میفهمند که آقای رئیسی، فردی نبود که از رانت استفاده کند و از مردم اجر نمیخواست.
حتی آنهایی هم که به آقای رئیسی بد و بیراه گفتند، ایشان واکنشی نشان ندادند که حتی بخواهند از شخصیت خودشان دفاع کنند. همه این موضوعات را مردم ما میفهمند.
درگذشت شهادتگونه ایشان هم نشانهای بود در اینکه این فرد از جانش هم برای خدمت به مردم گذشت و این مسأله در حضور گروهها و طیفهای مختلف اجتماعی و سیاسی در تشییع و وداع با ایشان خیلی نقش داشت. مردم در وداع با ایشان حضور فعالی داشتند و خودشان شعار میدادند. حتی بچههای 5-4 ساله نیز شعار میدادند.
نکته دیگری که باید به آن توجه شود، اقتداری است که جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا دارد. پس از ابراز قدرت جمهوری اسلامی ایران در مقابل جسارت رژیم صهیونیستی در ترور شهید زاهدی، میتوان فهمید که دولت آقای رئیسی پای صحبتهایش ماند. این اقتدار باعث شد که همه بفهمند جمهوری اسلامی نظام مقتدر و باثباتی است.
حتی طیفهای منتقد دولت هم در اجماع همدلی پس از بحران از دست دادن شهدای خدمت دیده میشوند. این رخداد را چگونه میتوان در زیرساختهای اجتماعی مورد بررسی قرار داد؟
شاید تا قبل از شهادت شهید رئیسی و همراهانشان، طیف خاصی این باور را داشتند که میشود به جمهوری اسلامی ایران اتکا کرد؛ اما اکنون همه لایههای اجتماعی به این باور رسیدهاند که میشود به این نظام اتکا کرد و این اتفاق میمون و مبارکی است که رخ داده و آثار مثبتی برای ابعاد اجتماعی ما داشته است.
دشمنان کارهای بسیاری کردند که در جامعه ما شبهاتی ایجاد شود و دودستگی به وجود بیاید؛ اما وحدت مردم پس از شهادت آقای رئیسی تا حدود زیادی فتنههای دشمن را شست و بُرد.
خون شهید برکات زیادی دارد و معتقدم که این برکات ادامه دارد. آقای رئیسی خدماتی در طول دولتشان انجام دادند که برخیها تازه از این خدمات مطلع میشوند. خیلیها میترسیدند که پیش از این از این خدمات بگویند. الان همه جرأت پیدا کردهاند که خدمات ایشان را که خالصانه و صادقانه انجام دادند، مطرح کنند.
ایشان در کشورهای منطقه و در حوزه ارتباطات بینالمللی به جای دریوزگی در برابر غربیها، سراغ دیپلماسی منطقهای رفتند و با آنها ارتباط برقرار کردند. باید ببینیم که در همین قضیه کرونا چقدر هنرمندانه، معضل کرونا را با حمایت آقای رئیسی پشت سر گذاشتیم. درحالیکه مطمئنم اگر دست دولت دیگری بود، قضیه به راحتی جمع نمیشد و مشکلات عدیدهای به وجود میآمد.
وحدت مردم جامعه میتواند آثار بسیار مثبتی داشته باشد. تفکری که اکنون اتفاق میافتد، تفکر مدیریت عقلانی و جهادی، تفکری است که اکنون در جامعه ما جای خودش را پیدا میکند. ما بسیاری از مشکلات اجتماعی را میتوانیم با این الگوی مدیریت عقلانی و جهادی مرتفع کنیم.
آن تفکر غربگرایانه تکنوکراتیک گذشته به کنار رفته و آن نوع نگاه تکنوکراتیک در جامعه ما افول کرده است. به نظر من به برکت خون این عزیزان، ما وارد دوره جدیدی از زندگی و حکمرانی خواهیم شد.