عوامل و زمینههای گسترش بدحجابی در کشور

حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد
گرایش نسل جوان به بدپوشي به عوامل روانشناسانه، خانوادگي و اجتماعي مختلفي باز ميگردد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود.
- وجود زمينهي طبيعي ميل به خودنمايي
تحقيقـات نشـان داده است زنـان اُنسپذيـرتر و داراي حس ارتباطـي قويتري هستند. اگر دغدغهي اصلي مردان تسخير طبيعت است، دغدغهي زنانـه، تسخير انسـانها و نفوذ در ديگـران، بهويژه مـردان است. تمايل به زينتآرايي، اهتمـام به جلب توجه مرد و نفوذ در قلب وي در متـون اسلامي به صراحت بيـان شـده است. اين غـريزه آنگاه كه در خدمت مصالـح خانواده و تقويت رابطهي زنـاشويي قرار گيـرد، كارآيي ويژهاي بـراي زن ميسازد و آنگاه كه در روابـط اجتماعي و بدون مديريـت صحيح، بروز نمايد، مشكـلات زيـادي ميآفـريند.
از نگـاه اسـلام بـراي هـدايـت اين غـريزه و كنتـرل آن، تدابيـري انديشيـده شده است كه بخشي از ايـن تدابير، تكويني و بخشي تشـريعي است. دست خلقت، حيـاي بيشتري به زن ارزاني كرده است و نظام تربيتي اسلام با توصيه به كمكردن زمينـههاي اختـلاط و خودنمايي و رعايت حريم ميان زن و مرد، ترغيب زن به خـودآرايي در برابـر همسر، و تجويز خـودآرايي در برابر همجنس، سعـي كـرده است اين حـد طبيعي را زمينـهاي براي نشاط فردي و خانوادگي قـرار دهـد. بـه نظر مـيرسد ارضا نشدن اين نياز طبيعي، به شكل مشروع، ميتوانـد زمينه را براي بروز آن به اشكـال ديگر فراهـم آورد. از آنجا كه ميـل به خودنمـايي زنانـه ضرورتـاً منشأ جنسي نـدارد، نـميتوان بر بدپوشـي زنـان به طـور حتـم انـگ انحراف جنسي زد؛ اما مـيتـوان فهميـد كه چگونه نظـام سرمايـهداري با توجه به اين ويژگـي روانشناختـي توانستـه است روابـط زن و مرد را به سمـت توسعـهي مصـرف، مـديـريت نمـايـد.
- تمايل به ابراز رفتارهاي جنسي
نمـيتـوان انـكار نمـود كـه برخـي زنـان و دختـران با انتخاب سبكي خاص از پوشش و آرايش، پيام جنسي آگاهـانهاي بـراي مخاطـب ارسـال ميكنند تـا نگاههـا را به سمـت خـود جلب كننـد. وجـود زمينـههاي طبيعي ميل جنسي، تقويت زمينـههاي تحريـكپـذيـري جنسي و وجـود محيطهـاي عمومـي مختلـط، انگيـزهي تظاهرات جنسي را ايجـاد ميكنـد؛ بنابرايـن ميتـوان هرزهپوشي ايـن گروه را نوعـي رفتـار جنسـي قلمـداد كـرد؛ با وجود اين، بيشتر اين افراد تمايلـي به برقـراري ارتبـاط جنسـي از طـرق نامشـروع ندارنـد و به همين حـد اكتفـا ميكننـد. چنين رفتـاري را ميتـوان در زنـان شوهـرداري كه از كاميـابي جنسـي در روابـط زنـاشويي بـيبهرهانـد نيـز مشـاهده نمـود. بخش ديگري از اين زنـان را گروهـي تشكيـل ميدهنـد كه از زمـرهي زنان خيابانـياند و در محيـطهاي عمومـي به بازاريـابي جنسي ميپردازنـد.
صـرف نظر از اين دو گـروه، مـيتوان دختـراني را يافـت كه خودنمـايي جنسـي را ابـزاري براي انتخـاب شريـك زندگـي ميداننـد. اين گـروه نـه بـا بدپوشـي به دنبـال ارضـاي جنسـي خويشانـد و نـه به دنبـال بـازاريابـي جنسـي؛ اما در عصـر حاكميـت فرهنـگ مدرنيته بهويـژه در كلانشهرهـا كه روشهـاي سنتي انتخاب همسـر رنـگ باخته و فـراواني تعداد دختـران آمادهي ازدواج شانـس انتخـاب شـدن هر يك را كاهـش داده است، جلـوهگري جنسـي به غرض ايجاد انگيزهي برقراري ارتباط در پسران، ميتوانـد يكي از گزينـههـاي پيـش روي دختـران باشـد. در اينجـا هـر يـك از دختـران درصـدد آن است كه خود را متفاوت از ديگران نشان دهد و ذائقهي جنسي جواني را برانگيزد تا او را به پاي ميـز مذاكره براي پذيـرش تعهـدات زناشويـي بكشاند.
- ضعف خانواده در هدايت و نظارت
خانوادهي امروز را دو مسئلهي مهم رنج ميدهد. اول آنكه احساس ميكند چون گذشته، اقتدار و ابتكار عمل را در دست ندارد و گويا توسط دشمنان بيروني خود، محدود و ناتوان ميشود؛ از اين رو زماني كه پدران و مادران متدين و دلسوز، برنامههايي براي اصلاح فرزندان در نظر دارند، اغلب احساس ميكنند كه نه طايفه به حمايت آنان برميخيزد، نه رسانهها موقعيت والدين را در خانه، به عنوان كانون اقتدار، مسئوليت و هماهنگي، تثبيت ميكنند، نه مدرسه به كمك آنان ميشتابد و نه حتي سياستها و برنامههاي دولتي به آنان ميدان ميدهند؛ لذا رفته رفته احساس مسئوليت والدين نسبت به آتيهي فرزندان كمرنگ ميشود و به اين نتيجه ميرسند كه نبايد در شئونات فرزند دخالت كنند.
از سوي ديگر، صرف نظر از مشكل فوق، خانواده با ضعفهايي مواجه است كه توانمندياش را در كنترل و اصلاح اخلاقي و رفتاري همسران و فرزندان با چالش مواجه ميسازد. امروزه خانواده چون گذشته، مصرفكنندهي آموزههاي تربيتي ديني نيست و مرجع پاسخگويي به نيازهاي علمي خانواده، نهادهايي هستند كه نه تنها از آموزههاي وحياني ارتزاق نميكنند كه بر مباني الحادي بنا شدهاند. هماكنون خانواده نسبت به حضور و موقعيت رسانههايي در جمع خود رضايت ميدهد كه از مهمترين عوامل تحريك جنسي و بدآموزيهاي اخلاقياند. روابط جنسي همسران نيز در بسياري موارد به رفع نيازهاي طبيعي آنان نميانجامد و اين خود سبب بروز هرچه بيشتر رفتارهاي نابهنجار در محيط اجتماعي ميشود. غيرتورزي كه در گذشته ميتوانست سد دفاعي محكمي در برابر تعرضات بيروني و سهلانگاريهاي دروني باشد، بهشدت رنگ باخته و جاي خود را به تسامح و تساهل داده است. مهارتآموزيهاي مناسب براي جامعهپذيري فرزندان انجام نميشود و حساسيت والدين نسبت به انتقال ارزشهاي اخلاقي به نسل آينده، چون گذشته نيست. در اينجا نيز رسانهها موضوع شكاف ميان نسلي را بهگونهاي مطرح كردهاند كه پدران و مادران را نسبت به عدم دخالت در شئونات فرزندان، به اين بهانه كه آنان براي زماني ديگر ساخته شدهاند، متقاعد سازند. بهوضوح ميتوان ضعف خانواده را معلول تغييرات ساختارها ارزيابي نمود.
- ناآشنايي با حدود شرعي و فلسفهي حجاب
در نگاه اول به نظر ميرسد بسياري از جوانان بدپوش با حدود شرعي پوشش و يا عقلانيت حاكم بر آن آشنايي چنداني ندارند و گاه پوشش خود را مصداق پوشش شرعي ميدانند؛ به همين دليل در مقاطع مختلف، نهادها و افراد متدين كوشيدهاند با اهداي جزوههاي راهنما به جوانان و تأليف كتاب به بررسي ابعاد موضوع بپردازند؛ با وجود اين ميتوان اذعان نمود كارهاي انجام شده درخور نياز مخاطبان در گروههاي سني و فرهنگي مختلف نيست و بسياري از نوشتهها گردآوري مجدد نكاتي است كه در كتابهاي گذشتگان با روشي عالمانهتر بيان شده بود. در عين حال به نظر ميرسد گاه اين عامل بيش از حد بزرگنمايي شده و مهمترين عامل بدپوشي مطرح شده است؛ حال آنكه بسياري از جوانان را زمينههاي احساسي و عاطفي به بدپوشي كشانده است، نه جهل به حكم حجاب يا جهل به آثار اجتماعي و خانوادگي بدپوشي.
- تكنولوژيهاي جديد رسانهاي
اگر مقايسهاي ميان تمايل به بدپوشي و ورود تكنولوژيهاي جديد رسانهاي (ويدئو، ماهواره و اينترنت) به درون خانوادهها انجام دهيم، به نتايج مفيدي دست خواهيم يافت. استفاده از ويدئو از ابتداي دههي شصت رواج يافت؛ ماهواره از اوايل دههي هفتاد به خانوادهها وارد شد و اينترنت از اواخر دههي هفتاد؛ لذا تأثيرات اين ابزارهاي رسانهاي بهويژه ماهواره و اينترنت را بر اخلاق عمومي نسل جوان و افزايش تحريكپذيري جنسي آنان نميتوان از نظر دور داشت.
هماكنون لوحهاي فشرده (DVD وCD)، شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي و پايگاههاي اينترنتي چند تأثير مهم بر جاي ميگذارند. بسياري از برنامهها به صورت خودآگاه و متعمدانه، تابوشكني در مسائل اخلاقي را مورد اهتمام قرار ميدهند و جوانان را به انواع روابط نامشروع و غيرعادي جنسي از ارتباط با محارم تا ارتباط جنسي گروهي و همجنسگرايي و سكس با حيوانات و اشيا فرا ميخوانند. تأثير اين برنامهها علاوه بر حريمشكني، از ميان برداشتن حيا و غيرت و ايجاد هيجانات جنسي و تمايل به انجام اقدامات متهورانه است. تماشاي اين برنامهها، اعتيادي در جوانان ايجاد ميكند كه گريز از آن، مثل غلبه بر اعتياد به مواد مخدر مشكل است و اين افراد بيش از ديگران به خشونت جنسي و انجام عمليات غيرمتعارف و بيباكانه، حتي در اماكن عمومي روي ميآورند.
- مقابلهي سياسي با نظام اسلامي
گرچه در اوايـل پيروزي انقـلاب اسلامـي، نظام استكبـاري بيش از هر چيـز به توطئـههاي سيـاسي و نظامـي عليـه انقلاب ميانديشيـد، اما خيلـي زود به اين باور رسيـد كه به جـاي استفاده از روشهـاي براندازانـه و پيگيـري ايـدهي تغييـر رژيـم، بايد استحالـهي فرهنگـي را به منظـور اصـلاح و تغييـر رويـهي نظام برگزيـد؛ ازاين رو مخالفـان سياسي ديروز كه در دو طيـف عمـدهي سلطنـت طلب و چپ طبقهبندي ميشـدند، به فعـاليتهاي فرهنگي روي آوردند. فعاليـت برخي از اين گـروهها در خارج از كـشور به سال 1365 و حتي قبل از آن مـيرسد. با ورود به عصـر سازندگـي و ايجـاد بستـر مناسبـي كه از رهگـذر برنـامههاي توسعه فراهـم شـده بود، گروههـاي ديگري در داخـل و خـارج، در حـوزهي زنان شـكل گـرفتند و به هم پيوند خوردنـد كه در عصر اصلاحـات، مركز ثقل فعاليـت اين گروههـا به داخل كشور منتقـل شد. در دهـهي اخيـر سازمانهـاي مردمنـهادي (NGO) شكـل گرفتـهاند كه فعاليـت اصلـي آنـان، به اعتـراف خـود آنهـا، عقـب بردن مرزهـاي رفتـاري و اعتقـادي جوانـان و زنـان، بـهويـژه در مـراكـز دانشگـاهي است؛ چـهاينـكه در حال حاضـر دههـا سايـت فارسـيزبـان، با هـدف تـابوشكنـي در حوزهي اخلاق بهويژه روابط زن و مرد فعاليت ميكنند.
- روشهاي غلط در دفاع از حجاب
روشهايي كه به نام دين در دفاع از حجاب به اجرا درآمده، گاه خود از عوامل گريز از حجاب بوده است. به كارگيري روشهاي خشن و غيرمشروع و بدون نظارت و هدايت حكومت بهويژه در اوايل انقلاب توسط گروهي از متدينان، فقدان سياستهاي ثابت و روشن، تأثيرپذيري برنامهها و سياستها از وضعيت سياسي بهويژه در زمان نزديكي به انتخابات و نياز به آراي عمومي و ناهماهنگي مسئولان مربوطه، در تجرّي جوانان موثر بود؛ چنانكه وضع قوانيني كه بهويژه نوجوانان را بيش از آنچه منظور شارع بود، در تنگنا قرار ميداد، در تنفر از حجاب تأثير داشت؛ براي مثال لزوم رعايت حجاب در مدارس دخترانهاي كه محل تردد نامحرم نيست، بهويژه در زمين ورزشي كه بدن گرمتر و در حال حركت بيشتري است، ميتواند به نارضايتي از حجاب بينجامد.
از سوي ديگر ميتوان ناهماهنگي در برنامهريزيها و سياستها را كه از يك سو بر رعايت حجاب پاي ميفشارد و از سوي ديگر زمينههاي شوق به كشف حجاب را دامن ميزند، مورد اشاره قرار داد. در دههي اخير، هم بر سياست رعايت حجاب در ميدانهاي ورزشي بانوان پاي فشاري ميشود و هم بر حضور بانوان در عرصههاي بينالمللي. گرچه كوشيدهايم تا وانمود كنيم هيچ منافاتي ميان اين دو سياست نيست و بانوان ما در عرصههاي بينالمللي با حفظ حجاب براي ايران افتخار ميآفرينند، اما تجربهي شخصي دختران ورزشكار در بسياري رشتهها، از جمله قايقراني، كاراته، ورزشهاي رزمي، واليبال و بسكتبال، آنان را به اينجا رسانده است كه رعايت حجاب از عوامل ناكامي در اين ميدانهاي ورزشي است. اگر شعارزدگي و فقدان مطالعات كارشناسانه در حوزههاي تصميمگيري نبود، پيشبيني اين قبيل تعارضات كه بالاخره اقتضائات خود را بر مسئولان تحميل مينمايد، چندان غيرقابل پيشبيني نبود.