شوکه شدن دشمنان ایران از توافق با عربستان

توافق هفته گذشته ایران و عربستان، معادلات زیادی را در منطقه و جهان بر هم زد و یک بازی برد-برد-برد برای ایران به راه انداخت. یکی از بزرگترین بازندگان این اتفاقات، ضدانقلاب بود. در دنیای موازی، امروز میانه اسفند ماه سال ۱۴۰۱، جمهوریاسلامی پس از جنگ خیابانی شدید، با حمله نظامی یک کشور متخاصم سرنگون […]
توافق هفته گذشته ایران و عربستان، معادلات زیادی را در منطقه و جهان بر هم زد و یک بازی برد-برد-برد برای ایران به راه انداخت. یکی از بزرگترین بازندگان این اتفاقات، ضدانقلاب بود.
در دنیای موازی، امروز میانه اسفند ماه سال ۱۴۰۱، جمهوریاسلامی پس از جنگ خیابانی شدید، با حمله نظامی یک کشور متخاصم سرنگون شده است. اختیار مملکتداری جغرافیای سیاسی ایران، بر عهده وکیل نیم درصد مردم ایران، ربع پهلوی است و ایران آزاد شده است. اما در دنیایی که امروز در آن زیست میشود، یکی از مهمترین روندهای دیپلماتیک در پس از انقلاباسلامی کلید خورده است!
اواخر هفته گذشته بود که یک خبر شوک بزرگی به کشورهای جهان وارد کرد و معادلات زیادی را تغییر داد. ایران و عربستان، دو کشوری به دلیل نقشآفرینیهای منفی آمریکا در منطقه تبدیل به دشمن شده بودند، با وساطت چین روابط خود را عادیسازی کردند؛ این عادیسازی روابط به روایت کارشناسان اتفاقی برد-برد-برد بود.
از یک سو ایران، با تهدیدزدایی انجام شده توانست بر جو روانی بازارهای ارز و سکه مسلطتر شود و دستاوردهای اقتصادی مهمی همچون باز شدن کانال ارزی و کاهش مزاحمت این کشورها برای مبادلات کشور را به دست آورد. از طرفی دیگر ایجاد وضعیت کمتنش در منطقه، ضربه جدی به منافع آمریکا در دوشیدن عربستان وارد کرد و دوشیدن این کشور را برای دولتمردان آمریکایی دشوار کرد.
در واقع عربستان، با مصالحهای که با ایران انجام داد خود را از شر یک دروغ بزرگ خلاص کرد. آنهم دروغ آمریکا است که به آنها میگوید که «اگر اسلحههای ما را نخرید ایرانیها شما را خواهند کشت». با این کار صرفهجویی زیادی در هزینههای این کشور خواهد شد و جنگ یمن نیز امروز قابل حلتر از دیروز بهنظر میآید. همچنین تغییرات مهمی نیز درباره مدیریت شبکه پرهزینه اینترنشنال اتفاق افتاد.
چین نیز پس از مدتها سرمایهگذاری در جنوب غرب آسیا، توانست بالاخره خود را به عنوان یک بازیگر در منطقه معرفی کند. از زمان پایان جنگجهانی اول تا امروز، در جنوب غرب آسیا کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، شوروی و از نیمه دوم قرن بیستم، آمریکا در این منطقه نقشآفرینی میکردند. نقشآفرینیهایی که عمدتا به تنشها و جنگهای زیادی در منطقه منجر شد. اما وساطت چین باعث شد، دو کشور اصلی جنوب غرب آسیا به مصالحه برسند و هم منافع اقتصادی خودش تامین شد و هم بازیگری مثبت در منطقه به شمار خواهد آمد.
اصحاب جورجتاون بیچاره شدند!
چند ماه پیش که خیلی گذشته بلند مدتی هم به شمار نمیآید، عدهای میگفتند که کار جمهوریاسلامی تمام است و ایران در انزوای جهانی قرار گرفته و زمان زیادی نمانده تا اینکه یک قدرت غربی به ایران حمله کند و دموکراسی را همانطور که بر افغانستان و عراق حاکم شد، به ارمغان بیاورد. از همان روزی که این جماعت سطحینگر گمان میکردند که ایران را فتح کردهاند اتفاقات مهمی افتاده است که نشان از حقایقی مهمتر میدهند.
مهمترین نقطه اتکای براندازان، حمایت دولتمردان غربی بوده است، حمایتی که البته آنها بیشتر سوری بود تا آنکه موجب سیاستورزی این کشورها شود. آن سیاستمدارانی که با فواحش سیاسی ضدانقلاب، عکس یادگاری میانداختند، معادلات میز مذاکره را در نظر داشتند و لحظهای به این خزعبلسراییهای ضدانقلاب اعتقاد نداشتند.
دم خروس این قضیه نیز در رفتار غربیها پس از پایان اغتشاشات خیابانی دیده شد. هفتهای یکبار جوزپ بورل، مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا دم از ضرورت احیای برجام میزد و دو هفته یکبار نیز، رابرت مالی و آنتونی بلینکن، نماینده موضوعات ایران در وزارت امور خارجه آمریکا و وزیر امور خارجه این کشور، صراحتا میگفتند گزینهای جز دیپلماسی وجود ندارد.
این مواضع البته در حد حرف نماند و در عمل نیز نمود داشت. از یک سو شکست لابی صهیونیستم در تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از سوی دیگر مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا برای تبادل زندانیان نشانههایی از تغییر سیاست غربیها داشتند. پس از آن نیز وزیر خارجه بلژیک که بخاطر همدردی با اغتشاشگران، موهای خود را قیچی کرده بود با موهای کوتاه و بلند و نامرتب خود با حسین امیرعبداللهیان دیدار داشت و مجبور شد سلامی گرم به وزیر امور خارجه ایران بدهد.
نه بورل به تروریستی اعلام کردن سپاه
شورشهای پاییز ۱۴۰۱ با وجود همه هزینههایی که برای کشور تراشید، تحلیلهای جهانیان را واقعبینانهتر کرد. جمهوریاسلامی ایران براندازی نمیشود و پروژه براندازی که غربیها برای ایران طراحی کرده بودند بنظر میرسد شکست خورده و به پایان خود رسیده است. اوضاع به حدی است که هولدینگ عربستانی ولنتمدیا، عطای اینترنشنال را به لقایش بخشید و دفتر این شبکه تروریستی به آمریکا منتقل شد.
به قول غربگرایان داخلی، دوران دیپلماسی و گفتگو شروع شده است. اما یک وجه تسمیه مهم در این روایت غربگرایان از واقعیت زمانه و حقیقت آن وجود دارد. دوران دیپلماسی، زمانی آغاز شد که ما قدرتمند شدیم و هر چهقدر قدرت ایران بیشتر وجوه عینی خود را به جهانیان ثابت کند، «دیپلماسی» پررنگتر میشود. آنچه امروز عربستان را مجبور به مصالحه کرد و غرب را بر سر میز مذاکره برخواهد گرداند، قدرت جمهوریاسلامی ایران است و این شرایط، ضدانقلاب را مجبور خواهد که با پولهایی که از دولتهای غربی گرفتند به کسبوکار بپردازند زیرا نانی در براندازی در ایران نخواهد بود.
منبع/ رجانیوز