روایت «نجاح محمد علی» از طرح سوریه‌سازی ایران

یک نویسنده برجسته عراقی در مقاله خود با اشاره به آنچه در سوریه رخ داد، یک رویداد مستقل و واحد نبود بلکه در چارچوب یک سناریوی فراگیر و مشابه شامل عراق، لیبی، یمن و سودان رخ داده است، گفت ایران به‌عنوان حلقه‌ای مرکزی محور مقاومت، امروز با تهدیدات مشابه روبه‌روست که هدف آن، «سوریه‌سازی» سرنوشت این کشور است.

به نقل از رأی الیوم، «محمد علی نجاح» در تازه‌ترین مقاله خود به تحولات منطقه و محور مقاومت اشاره کرد و نوشت: سوریه قبل از آغاز توطئه و حوادث سال 2011 به بعد، یک کشور مستقل و دارای مواضع قوی و برخوردار از نقش اساسی در محور مقاومت بود و این امور باعث شد تا به هدفی برای توطئه‌های خارجی برای نابودی آن و ضربه زدن به محور مقاومت تبدیل شود.

این نویسنده عراقی افزود: درک آنچه بر سوریه گذشته، نیازمند مرور وضعیتی است که این کشور پیش از توطئه جهانی علیه دمشق در آن قرار داشت. سوریه پیش از سال ۲۰۱۱ نه کشوری ورشکسته بود، نه دیکتاتوری جنگ‌طلب، و نه تهدیدی برای مردم خود. بلکه کشوری مستقل، با مواضعی استوار، اقتصادی نسبتاً شکوفا، ارتشی قدرتمند و نقشی محوری در محور مقاومت بود. همین ویژگی‌ها باعث شد هدف توطئه‌های خارجی قرار گیرد که در پی نابودی آن بودند.

وضعیت سوریه قبل از توطئه عربی – آمریکایی

الف) اقتصاد مقاومتی و پیشرفته

پیش از سال ۲۰۱۱، اقتصاد سوریه بر ترکیبی از بخش‌های دولتی و خصوصی استوار بود. نفت، کشاورزی، گردشگری و صنعت ستون‌های اصلی آن را تشکیل می‌دادند. سوریه روزانه حدود ۴۵۰ هزار بشکه نفت تولید می‌کرد که بخشی از آن به اروپا صادر می‌شد. نرخ رشد اقتصادی بین ۴ تا ۶ درصد در نوسان بود و بدهی خارجی وجود نداشت، نرخ تورم پایین و درصد رسمی فقر کمتر از ۱۵ درصد بود. سوریه نمونه‌ای از یک کشور «خودکفا» بود که از گرفتن وام از بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول خودداری می‌کرد و در نتیجه از شرایط ناعادلانه‌ای که این نهادها تحمیل می‌کنند، اجتناب می‌کرد.

ب) آموزش عمومی، رایگان و گسترده

پیش از بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، آموزش در این کشور عمومی، رایگان و گسترده بود. نرخ بی‌سوادی کمتر از ۱۰ درصد بود و آموزش ابتدایی تقریباً رایگان و برای همه قابل دسترس بود. نظام دانشگاهی پیشرفته‌ای وجود داشت که بیش از ۶۰۰ هزار دانشجو در دانشگاه‌های دولتی و خصوصی مشغول به تحصیل بودند. حتی در روستاها نیز مدارس فعال وجود داشت و آموزش فنی و حرفه‌ای نقش مهمی در آماده‌سازی نیروی کار ایفا می‌کرد.

ج) خدمات درمانی فراگیر

سوریه پیش از بحران سال ۲۰۱۱، در زمینه مراقبت‌های بهداشتی جامع عملکردی برجسته داشت. این کشور نه‌تنها داروهای مورد نیاز خود را به‌صورت داخلی تولید می‌کرد، بلکه آن‌ها را به بیش از ۵۰ کشور صادر می‌نمود. خدمات درمانی رایگان بود، میانگین امید به زندگی به ۷۴ سال می‌رسید و پوشش واکسیناسیون کودکان بیش از ۹۰ درصد بود. شبکه گسترده‌ای از بیمارستان‌های دولتی و مراکز درمانی در شهرها و روستاها، سوریه را در مقایسه با بسیاری از کشورهای عربی همسایه، به کشوری متمایز در حوزه سلامت تبدیل کرده بود.

هـ) رفاه اجتماعی واقعی

قیمت برق، آب، نان و سوخت کاملا یارانه‌ای و ارزان بود. اگرچه حقوق‌ها بالا نبود، اما هزینه زندگی بسیار پایین بود و مسکن برای همگان قابل دسترس بود. حمل‌ونقل عمومی ارزان و گسترده بود و شبکه‌ای از حمایت‌های اجتماعی تمامی اقشار جامعه را در بر می‌گرفت.

و) ارتش سوریه، مایه رعب دشمنان

پیش از بحران سال ۲۰۱۱، ارتش سوریه با شمار تقریبی ۳۰۰ هزار نیرو (شامل نیروهای ذخیره)، یکی از قدرتمندترین ارتش‌های عربی به‌شمار می‌رفت. این ارتش با پشتیبانی تسلیحاتی از سوی ایران و روسیه، به سامانه‌های موشکی بالستیک و سامانه‌های پیشرفته دفاع هوایی مجهز بود. این توان نظامی، سوریه را به یک بازیگر غیر قابل انکار در منطقه تبدیل کرده بود.

ز) ثبات مالی و پولی

نرخ ارز لیره سوریه در برابر دلار آمریکا بین ۴۵ تا ۵۰ لیره در نوسان بود و ذخایر ارزی کشور حدود ۲۰ میلیارد دلار برآورد می‌شد. سوریه هیچ‌گونه بدهی به بانک جهانی نداشت، که این امر مدل اقتصادی مبتنی بر خودکفایی آن را تقویت می‌کرد.

ح) فرهنگ و تمدن غنی

از نظر فرهنگی و تمدنی، دمشق و حلب به‌عنوان دو شهر تاریخی، مراکز برجسته‌ای برای شعر، تئاتر، تلویزیون و موسیقی عربی محسوب می‌شدند. صنعت سریال‌سازی سوریه در سطح منطقه پیشرو بود. تنوع دینی، قومی و زبانی در کشور با سطح بالایی از تساهل همراه بود. سوریه نمونه‌ای از همزیستی میان اهل سنت، شیعیان، علویان، مسیحیان، دروزی‌ها و کردها بود که بافت اجتماعی مقاومی را شکل داده بود.

دلیل و انگیزه برای نابودی چنین کشوری چه بود؟

پاسخ روشن است: سوریه ستون اصلی محور مقاومت بود و در کنار ایران و حزب‌الله، بزرگ‌ترین حامی جنبش‌های فلسطینی و لبنانی به‌شمار می‌رفت. کشوری نبود که بتوان آن را تحت سلطه قرار داد یا بر سر آن معامله کرد. همکاری سوریه با ایران، اتحادش با روسیه و در پیش گرفتن سیاست خارجی مستقل، این کشور را به «کابوس مشترک» برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و رژیم‌های مرتجع عربی تبدیل کرده بود.

در سال ۲۰۱۱، پروژه‌ای جهانی برای نابودی سوریه آغاز شد. برخی مطالبات اجتماعی مشروع بهانه‌ای برای تحریک اعتراضات شدند که به‌سرعت به درگیری مسلحانه تبدیل گردید. گروه‌های افراطی مورد حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی آمریکا و متحدانش از مرزهای ترکیه، اردن و عراق وارد شدند.

برخلاف روایت رسانه‌های غربی، این افراد «انقلابی» نبودند که در پی آزادی باشند. از القاعده تا داعش، و از جبهه‌النصره تا احرارالشام، این گروه‌ها بخشی از یک ائتلاف غیررسمی بودند که توسط واشنگتن، ریاض، آنکارا و رژیم صهیونیستی در یافای اشغالی هدایت می‌شد.

سوریه پس از «بهار عربی» و انقلاب ادعایی

آنچه از آن به‌عنوان بهار عربی یاد می‌شود، در واقع تلاشی سازمان‌یافته برای بازسازی منطقه به نفع منافع غربی و صهیونیستی بود. اعتراضات در سوریه، در مارس ۲۰۱۱ با مطالبات اجتماعی آغاز شد، اما به‌سرعت به جنگ داخلی ویرانگر تبدیل گردید که نتیجه دخالت‌های خارجی بود. گروه‌های افراطی مسلح شدند و هزاران جنگجوی خارجی با حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی از سوی کشورهای غربی و منطقه‌ای وارد سوریه شدند. هدف این گروه‌ها نه دستیابی به «دموکراسی»، بلکه سرنگونی نظام مقاوم و تجزیه کشور بود.

در طول بیش از یک دهه، سوریه گرفتار جنگی سهمگین شد که جان صدها هزار نفر را گرفت، میلیون‌ها نفر را آواره کرد و زیرساخت‌های کشور را نابود ساخت. اقتصادی که پیش‌تر شکوفا بود، فروپاشید و ارزش لیره سوریه به‌شدت کاهش یافت. شهرهای تاریخی مانند حلب و دمشق دچار ویرانی گسترده شدند و بخش‌های وسیعی از کشور تحت کنترل گروه‌های افراطی یا عناصر خارجی قرار گرفت.

وضعیت خونین سوریه پس از سقوط حکومت اسد

بر اساس اطلاعات منتشرشده، در دسامبر ۲۰۲۴ (آذر 1403) و پس از سال‌ها جنگ، دولت بشار اسد توسط ائتلافی از گروه‌های سلفی به رهبری «هیئت تحریر الشام» که شاخه‌ای از القاعده محسوب می‌شود، سقوط کرد. «احمد الشرع» معروف به «ابو محمد جولانی» ریاست دولت جدید در دمشق را بر عهده گرفت. این فرد که پیش‌تر عضو القاعده بوده، به نمادی از تبدیل سوریه به کشوری تحت حاکمیت جریان‌های تکفیری تبدیل شده است.

پس از سقوط دولت بشار اسد، موجی از هرج‌ومرج و خشونت آغاز شد و گروه‌های افراطی اقدام به اعدام‌های دسته‌جمعی به‌ویژه علیه اقلیت‌های دینی مانند علویان، مسیحیان و دروزی‌ها کردند و مناطقی که پیش‌تر نسبتاً امن بودند، به میدان‌هایی برای تسویه‌حساب‌های خونین تبدیل شدند. زنان و کودکان از جمله قربانیان اصلی این کشتارها بودند؛ کشتارهایی که برخی رسانه‌های غربی با لحنی طعنه‌آمیز از آن به‌عنوان «گذار به آزادی» یاد کردند.

رژیم صهیونیستی از وضعیت پس از سقوط دولت سوریه بهره‌برداری کرده و به‌بهانه «حفاظت از مرزها» شمار زیادی از نظامیانش را به استان دروزی‌نشین سویداء اعزام کرده است، این اقدام بخشی از طرحی گسترده‌تر برای الحاق بخش‌هایی از جنوب سوریه به اراضی اشغالی تلقی می‌شود. در شمال سوریه نیز، ترکیه با استفاده از حمایت ایالات متحده، نفوذ خود را بر مناطق وسیعی گسترش داده است. هدف از این اقدامات، ایجاد منطقه‌ای حائل و تضعیف هرگونه تلاش کردها برای دستیابی به خودمختاری عنوان شده است.

طرح ترکیه و رژیم صهیونیستی برای تقسیم سوریه

با فروپاشی ارتش سوریه، این کشور به عرصه‌ای برای تقسیم نفوذ میان قدرت‌های خارجی تبدیل شده است و رژیم صهیونیستی که همواره سوریه را بخشی از استراتژی خود برای تضعیف محور مقاومت می‌دانست، با بهره‌برداری از خلأ امنیتی موجود حضور نظامی خود را در جنوب این کشور تقویت کرده است.

همزمان، ترکیه با حمایت نیروهای آمریکایی کنترل بخش‌های شمالی سوریه را در دست گرفته و این امر به تقسیم عملی خاک سوریه منجر شده است. این تقسیم‌بندی نه تصادفی، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت برای تضعیف سوریه و تبدیل آن به کشوری ناکارآمد است که منافع قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را تأمین کند.

همچنین رژیم صهیونیستی در تلاش است تا هرگونه قدرت نظامی یا سیاسی که ممکن است موجودیت آن را تهدید کند، تضعیف نماید؛ این در حالی است که ترکیه به دنبال تحقق اهداف منطقه‌ای خود و خنثی‌سازی تهدیدات احتمالی از سوی کردها است.

ایران چگونه می‌تواند خود را از سرنوشت سوریه در امان نگه دارد؟

آنچه در سوریه رخ داد، یک رویداد مستقل و واحد نبود بلکه در چارچوب یک طرح فراگیر انجام شد. عراق، لیبی، یمن و سودان همگی با سناریوهای مشابهی مواجه شدند: اعمال تحریم‌های اقتصادی، تحریک به آشوب‌های داخلی، حمایت از گروه‌های افراطی و تخریب زیرساخت‌ها. ایران به‌عنوان حلقه‌ای مرکزی در محور مقاومت، امروز با تهدیدات مشابهی روبه‌روست که هدف آن‌ها «سوریه‌ سازی» سرنوشت این کشور است.

اما ایران چندین ویژگی دارد که آن را متمایز می‌سازد و از گرفتار شدن در همان دام جلوگیری می‌کند:

نظام حکومتی مردمی و ایدئولوژیک: جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی مقاومت بنا شده که دین و ملی‌گرایی را در هم آمیخته و انسجام داخلی قدرتمندی را فراهم کرده است.

حمایت گسترده مردمی: با وجود چالش‌های اقتصادی، محور مقاومت در ایران به‌ویژه در مواجهه با تهدیدات خارجی از حمایت مردمی قابل توجهی برخوردار است.

توانایی‌های نظامی پیشرفته: ایران دارای توانمندی‌های موشکی پیشرفته و قدرت دفاعی برجسته‌ای است که هرگونه مداخله نظامی مستقیم را بسیار پرهزینه می‌کند.

ائتلاف‌های منطقه‌ای قدرتمند: روابط ایران با حزب‌الله، حشد الشعبی و انصارالله در یمن، شبکه‌ای مستحکم از مقاومت منطقه‌ای را شکل داده است.

نفوذ منطقه‌ای عمیق: ایران صرفاً یک کشور نیست، بلکه قدرتی منطقه‌ای است که بر توازن قوا در منطقه تأثیرگذار است.

درس‌هایی از بحران سوریه

ایرانی‌ها باید وحدت ملی را تقویت کنند، با جنگ روانی و رسانه‌ای مقابله کند و اقتصاد داخلی را حمایت کنند تا وابستگی به خارج کاهش یابد. همچنین باید اتحادهای منطقه‌ای و بین‌المللی با قدرت‌هایی مانند کره شمالی، روسیه و چین را تقویت کنند تا در برابر فشارهای غربی ایستادگی کنند، بدون آن‌که به این کشورها وابسته شوند تا تجربه «رها شدگی سوریه» تکرار نشود.

به‌طور خلاصه، آنچه همه باید درک کنند و از آن درس بگیرند این است که سوریه به دلیل برخورداری از استقلال و حاکمیت مستقل خود قربانی توطئه شد و این کشور نه به‌دلیل دیکتاتوری یا شکست اقتصادی، بلکه به‌خاطر ایستادگی در برابر پروژه صهیونیستی-آمریکایی سقوط کرد و توطئه‌گران در تلاشند تا سناریویی را که علیه سوریه اجرا کردند، علیه هر کشوری که در برابر سلطه مقاومت می‌کند، تکرار کنند.

دفاع از سوریه، دفاع از ایران و کرامت همه ملت‌های آزادی خواه منطقه بود و امروز، دفاع از ایران به معنای حفظ جرقه مقاومت است که روزی سوریه آن را روشن کرد و همچنین جلوگیری از تکرار فاجعه‌ای است که دمشق، حلب و دیگر شهرها و زیرساخت‌های سوریه را به ویرانه تبدیل کرد. ایران، با قدرت و پایداری مردمش، آخرین امید برای منطقه‌ای است که قدرت‌های سلطه‌گر علیه آن توطئه می‌کنند.

تصاویر جهت دانلود

تصویر کم حجم
https://mobinonline.ir/?p=66866 کپی