رشد سرطانی سلبریتی ها

از حدود یک دهه پیش، جامعه ایران با مفهومی مواجه شد به نام سلبریتی. بخش عمده سلبریتی‌ها هم هنرپیشه‌های سینما بودند. شهرت و تاثیرگذاری این جماعت به شکل سرطانی رشد کرد و سر و صدای آنها به قدری با دوپینگ‌های دولتی بلند بود که صداهای دیگر جامعه شنیده نمی‌شد. وقتی به دی‌ماه ۹۶ رسید، آن […]

از حدود یک دهه پیش، جامعه ایران با مفهومی مواجه شد به نام سلبریتی. بخش عمده سلبریتی‌ها هم هنرپیشه‌های سینما بودند. شهرت و تاثیرگذاری این جماعت به شکل سرطانی رشد کرد و سر و صدای آنها به قدری با دوپینگ‌های دولتی بلند بود که صداهای دیگر جامعه شنیده نمی‌شد.

وقتی به دی‌ماه ۹۶ رسید، آن نواهای نشنیده مانده، ناگهان در فضایی خارج از محیط یک‌دست رسانه‌ای تنوره کشید و بلند شد و از آن روز به بعد، فضای کلی جامعه تغییر کرد. کسانی که سلبریتی‌ها را نمی‌خواستند، از آن به‌بعد اعتمادبه‌نفس پیدا کردند تا چنین چیزی را با صدای بلند اعلام کنند. نفرت عجیب و فراگیری نسبت به این جماعت پدید آمد و حتی مرزبندی آنها با دولت وقت هم نتوانست تغییری در این وضعیت ایجاد کند.

جشنواره فجر سی‌و‌ششم در‌حالی برگزار شد که حتی یکی از فیلم‌های آن به مسائل و دغدغه‌های واقعی طبقات فرودست و محروم جامعه ربطی نداشت و کوچک‌ترین نقدی در میان آن همه فیلم به گفتمان سرمایه‌داری و معضلاتی که در جامعه ایجاد کرده بود، به چشم نمی‌خورد.

به فهرست نام‌های حاضر در فجر سی‌و‌ششم که 30 روز بعد از التهابات دی‌ماه برگزار شد نگاه کنیم. به فهرست همان نام‌هایی که آمدند و روی فرش قرمز قدم زدند و در نشست خبری حاضر شدند، عکس گرفتند، متلک‌های بودار و بی‌مزه‌شان را تحویل رسانه‌های زرد ویدئویی دادند تا در فضای مجازی بچرخد و نهایتا بعضی‌شان جایزه هم گرفتند. نه تحریمی در کار بود نه اعتراضی.

این سبک از برخورد با التهابات خیابان، به جنس و ماهیت اعتراض‌ها بر‌می‌گشت که مطابق ذائقه جماعت سلبریتی‌ها نبود و به عبارت دقیق‌تر به طبقه معترضان و موضوع اعتراضات‌شان ربط داشت. به مرور آن جو منفی علیه سلبریتی‌ها پررنگ‌تر شد و این بار چیزی جلوی این جماعت قرار داشت که نمی‌شد علیه آن موضع صریح گرفت. جلوی آنها دولت و حکومت و فلان نهاد یا ارگان نبود که ایستادن یا وانمود کردن به ایستادن در برابرش، از کسی قهرمان بسازد. حالا بحث طبقاتی شده بود و یک اکثریت خشمگین مقابل سلبریتی‌ها بودند.

شهریور داغ ۱۴۰۱ برای این جماعت فرصتی بود تا دوباره بتوانند برای بازیابی نقش لیدری‌شان در اجتماع تلاش کند. این اعتراضات همان روزنه‌ای را باز کرد که حشرات موذی، پس از رانده شدن، دوباره وارد اتاق شوند.

سلبریتی‌ها هم آمدند و حالا که سهمی از محبوبیت اجتماعی نداشتند، هم صدا با چند گروه دیگر که مثل خودشان بازنده‌های منزلت اجتماعی بودند، علیه زندگی عادی مردم علم‌ها را بلند کردند. هر‌کس قرار بود فیلم ببیند، فیلم بسازد، موزیک منتشر کند، به کنسرت برود یا هر کار دیگری از این دست بکند، در دیکتاتوری رسانه‌ای آنها سنگسار می‌شد. تحریم جشنواره فجر، جشنواره‌ای که چهل دوره تحت هر شرایطی برگزار شد، اعلاترین حد نمادین این فشار رسانه‌ای بود.

این جشنواره پرچمی بود که با خود گفتند اگر فرو بیفتد، سقوط سمبولیک جامعه هم رقم خورده است. فجر چهل‌و‌یکم اما قرار بود در شرایط دیگری برگزار شود. در شرایطی که سینما در‌حال پوست‌اندازی و تحول بود و نسل جدیدی را داشت به خودش می‌دید.

دور از تصور نیست که سال‌ها بعد درباره فجر ۴۱ و به‌طور کلی این مقطع از تاریخ سینمای ایران بنویسند «سلبریتیسم رفت و سینمای ایران باقی ماند» این نمی‌آیم و نمی‌رقصم گفتن‌ها هم همه جوش و جلایی است که رفتنی‌ها قبل از رفتن‌شان می‌زنند.

وقتی کودک قرار است متولد شود، مادر از درد به خود می‌پیچد. حالا سینمای ایران و شاید کلیت جامعه در چنین شرایطی قرار دارد. نسل جدیدی در راه است و ایده تازه‌ای پدید می‌آید. ایده‌های سینمایی در این دوره از فجر محصور در چشم‌انداز طبقه متوسط مرکزنشین نیست. سال‌های سال می‌شد که فیلم‌ها عمدتا یا درباره این گروه اجتماعی بود یا از زاویه دید آنها به شهرها و روستاهای دیگر ایران و البته سایر طبقات اجتماعی نگاه می‌کرد. نگاه به بیرون از تهران توریستی بود و نگاه به طبقات دیگر یا چرک و تحقیرآمیز یا یک نوع سیاحت عجایب.

امسال نه‌تنها آدم‌های جدید آمده‌اند و انحصار پدرخوانده‌ها شکسته شده، بلکه این ورودی‌های تازه‌نفس تکرار‌کننده دست‌چندم همان ایده‌های قبلی نیستند و مسیر کلی قصه‌گویی یک تحول دامنه‌دار را آغاز می‌کند.

تصاویر جهت دانلود

تصویر کم حجم
https://mobinonline.ir/?p=21982 کپی